«خود کرده»
ای ماهیِ لب تشنه دریا خواب و رؤیاست
در خواب و رؤیا زندگانی بس چه زیباست
خشکیده اینجا چشمه ها ، دشت و کویر است
در این کویر تشنه خار و خس هویداست
مرغ غزلخوانی نمی خواند در اینجا
جغد شب ظلمت به جای مرغ میناست
امشب شب تار است و دلها گشته پُر خون
با این دل خون چشم امیدی به فرداست
در هر پگاهی می وزد باد خزانی
آلاله ها خشکیده اینجا خار صحراست
شیر ژیانی را نمی بینم در این دشت
دُم خروس و روبه مکّاره پیداست
هدهد در اینجا در قفس بند و اسیر است
در این سیاهی بوم شومی مرغ داناست
دریا ندارد ، تا صدف دُردانه زاید
اینجا کویری خشک و پُر از سنگ خاراست
با دست خود جام عسل را شور کردیم
این شوره بختی حاصل خود کرده ی ماست
ای «مخلص صادق» عجب شام سیاهیست
فردای روشن در خیالم خواب و رؤیاست
دوشنبه99/7/28
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 21 اسفند 1402 13:05
درود و سلام موفق و مانا باشید
محمدهادی صادقی 21 اسفند 1402 23:51
درود و سپاس