«در عجبم»
از این همه روباه زمان در عجبم
گرگی که چنان گشته شبان در عجبم
از ماهی لب تشنه میان دریا
از رنگ کبود آسمان در عجبم
از این همه خار و خس که روئیده به باغ
از لاله ی در باغ خزان در عجبم
تسبیح و عبادت که دهد بوی ریا
از بوی ریا نیمه شبان در عجبم
از سفره و خوانی که در آن لاشه پُر است
از شادیِ این لاشه خوران در عجبم
از بازیِ این زمانه حیرت زده ام
سنگی شده یک دُر گران در عجبم
از جغد شبی که مرغ خوشخوان شده است
بر شاخه زند تکیه چنان در عجبم
از مادر مهربان نباشد خبری
از دایه که گشته مهربان در عجبم
در بیشه شده روبه مکّار شَهی
روبه شده یک شیر ژیان در عجبم
ای «مخلص صادق» شده ویرانه جهان
از این همه ظلم بی امان در عجبم
دوشنبه99/7/7
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 فروردین 1403 14:13
درود بر شما
محمدهادی صادقی 12 فروردین 1403 00:41
درود و سپاس