بیا که دلم تنگ شده است
بیا که حجم واژگان کم شده است
سراغت را میگیرم گاهی از ماه زیبا
وگاهی از موج دریا...
غافل از دو دیده ی پر بار من
کس ندارد خبر از حال من
گسسته شده زنجیره ی وفا
بغض گلویم سخت تنگ است و هست در خفا
سایه انداخته تاریکی بر سیمای من
رفتنی نیست تلخی از دنیای من
پیوسته هستم دریاد خاطراتت
چشم انتظارم به امید بازگشتت
عمیق کردی چین ابروان من
آموختم خنده ی دلقک وار را من
در رقم این سرنوشت شده ام گنگ
بزرگترین آرمانم شده است مرگ
سکوتی بی پایان نقش بسته بر لبان من
عشق من،دنیای من
آسوده گریختی از رویای من
باز گرد و باز تداعی کن لحظه های شیرین را برای من
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 25 اردیبهشت 1402 14:43
درود بزرگوار ا
محمد مولوی 25 اردیبهشت 1402 16:25
درود برشما
مقدمتان گلباران
موسی شریفی 26 اردیبهشت 1402 12:45
درود فراوان
با آرزوی سرودن اشعار زیبای دیگر
غلامرضا شیبانی 28 اردیبهشت 1402 20:29
هزاران درود????????