من که گریان بدنیا آمدم با لبی خندان زدنیا می روم نه ترس جهنم دارم نه حرص بهشت دارم چنان بین شما زیستم که فردا قراره بمیرم ز مرگ ذره ای هراس ندارم چون زخاکم به خاک می روم گر پایان رسد پیمانه عمرم غصه ای نماند در دل و جانم
شاعر از شما تقاضای نقد دارد
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
درودتان باد جناب دریانورد ادیب گرانقدر تامل برانگیز و تاثیر گذار سروده اید زنده باد نویسا مانید وسبز باشید و سرفراز
سلام بسیار عالی مانا باشید
هزینه کتاب + هزینه ارسال از طریق پست
نظر 3
امیر عاجلو 11 شهریور 1402 08:45
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
فیروزه سمیعی 12 شهریور 1402 10:27
درودتان باد جناب دریانورد ادیب گرانقدر
تامل برانگیز و تاثیر گذار سروده اید
زنده باد
نویسا مانید وسبز باشید و سرفراز
سامان نظری 27 شهریور 1402 15:11
سلام بسیار عالی مانا باشید