...عید بود......
پارسال عید
اونوقت که
بجای
بهار نو
لباس نو
خانه نو
حرف نو
ادم نو
بود
نبود
اخه زمستون
یه پارچه سفید
سرش کرده بود
و
سرما
سر ما میداد
اونوقت
فهمیدم
جیب بابام خالیست
و
مادرم
دیگ چه ای
روی اتش داشت
که
بجای گوشت
در ان ابگوشت بود
و
چه سرد
بود
ان عیدی
که سرد بود
درختان گیلاس
گل سفید دادند
ولی زیبا نبود
چون دل بابا
شاد نبود
آنوقت دانستم
وقتی عید است
که جیب بابا خالی نباشه
سیاوش دریابار چهاردهم آذر چهار صد دو
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 17 آذر 1402 10:18
.مانا باشید و شاعر
مجید ساری 17 آذر 1402 12:20
سروده ای دردناک و زیبااا خواندم از قلم سبز و بهاری تون
زیباااست و قابل تامل
با این حساب هر روزمان عید هست
بیجهت نیست در آمارهای جهانی
مردم ما جز شاد ترین ملتها هستند
و فقط دو ایرانی غمگین مانده اند
آنهم من و شما
سعادت مرور یافتم
دستمریزاد
محمدهادی صادقی 18 آذر 1402 13:23
درود و سپاس زیبا قلم هستید استاد
فرامرز عبداله پور 18 آذر 1402 16:32
درود زیبا و دلنشین و واقعیت روزگار ماست
رقص قلمتان ابدی ⚘⚘⚘⚘⚘⚘