بهار نزدیک است
پیرزنی گفت
بهار هم زیباست
این سخن در زمان یخبندان بود
در زمان کولاک شدید برف
آن زمانی که مغز استخوان هم یخ میزند
سوزش سرما بی داد میکرد
او حدیث عشق را همراه داشت
همنواز دل او پرواز بود
هم صدایش نور میآمد
لیک آن روز در بهار می نالیده
از نفرت ین انسانها انسانها خاکی
و از بیدادشان
جان پیرزن خاکی بود
ولی اندرون سینهاش
یک دنیا صداقت موج میزد
لیک چشم خاکی همه
داد انسانی یش را
به بیداد سپرده بود
وقت خفتن نیست
ای مرد
دل به دریای حقیقت زن
زانوی همت بند
استخوان خویش برگیر
و
با یک تکبیر
بلند شو
بهار نزدیک است
سیاوش دریابار بیست هشت فروردین۴۰۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 28 فروردین 1403 18:31
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
محمود فتحی 29 فروردین 1403 15:37
درود شاعر گرامی چه بهاری بهتر زصلح آرامش است حدیث پیرزن هم همین است