رفته بودم میز را بچینم
دو فنجان قهوه ،
چند شاخه نرگس ،
و صندلی که مثل همیشه
برایت عقب می کشم
تا همراه نرگس ها لبت از خنده بشکفد
و چشم های خرافاتی من ،
که دوخته میشوند
به فنجان هایی که قرار است سر و ته شوند
تا شاید خبری از تــــــــــو بشنوند...!
هوال_کیهان_نیکزاد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 26 دی 1402 10:37
لطیف و دلنشین