راهیبهغیر ازکوچهات در سَرندارم
عشـــقِ کَسی را غیرِ تو ٬ باور ندارم
شدفکر وذکـرممهربانیهایتایگل
جز از تـو گفتن مطلبِ دیگـر ندارم
لبخندِزیبـایِ تو هر جا پیشِ چشمم
زانلحظههایخوش دَمی بهترندارم
گـرمایِ دستــانت ٬ بُوَد آرام بخشم
مـن ٬ لایـقِ انگشـتت انگشتـر ندارم
زد چشمِحامی را بپوشان رویِ ماهت
آخــر دگر چشـــمِ تمــاشاگر ندارم
شد کلبهیِ تاریکِ من٬قصــری مجلّل
جز با حضـورت برسَرم افسر ندارم
مجنون و حیرانمزِعشقتایگُلِ من
غیر از تو من لیـلایِ افسونگر ندارم
گـر یــادِ تو ٬ در شعر های من نباشد
حــــرفی بـــــرایِ اول و آخـر ندارم
بی تـو که برتر از عقیـق و لاجوردی
در پیـــشِ احجــــارِ کریمه ٬ زَر ندارم
فرهادوش هر کـــوه را دیدم ٬ بُریدم
چون ســویِتو شیرینِمن٬معبرندارم
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 04 شهریور 1395 21:56
درود برشما
حمیدرضا عبدلی 05 شهریور 1395 22:04
با سلام بسیار عالی