خیالت ، آخر غرق خود میکند مرا
می دانم، آخر این درد میکشد مرا
حکمت دل باختن و هجران چیست؟
نمیدانم،مرگ سوی خود میکشد مرا
شمع حرمی و با جان در طواف توام
پروانه ام و آتش عشقت میسوزد مرا
صید چشمانتم و مشتاق به تیر صیاد
این چه شوقیست، تور میخواهد مرا
دوش دم میخانه و طبل بی عاری من
من و کهنه شرابی از غم که مینوشد مرا
از خاطرم بی خیال گذر نکن،تا که ببینی
چگونه حسرت در چشمانم میرقصد مرا
در طبق گذاشته ام جان ناقابل خود
قلب من و ترس دست رد،میلرزد مرا
سینه مالامال از درد و مرهمی نیست
ابتدا گفتم ، آخر این درد میکشد مرا
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 16 بهمن 1402 13:14
درود بر شما
فرامرز عبداله پور 17 بهمن 1402 20:29
درودزیبا ودلنشین سروده اید
????⚘????❤????
محمود فتحی 18 بهمن 1402 07:39
سلام درود گرامی زیبا شیرین بود
محمد مولوی 20 بهمن 1402 00:37