نگات تابستون شرجی یه شهر
منم تبعیدیم تا به همیشه ...
تا اسمت رو میارم توی یه جمع
چشات روی تنم آوارمیشه
یه آواره توی دنیای شعرم
همه ترانه هام نذر نگاهت ...
یه وقتایی واست عکاس میشم
اونم ارزونی چشمای ماهت
با اون سلاح گرم چشمت امشب
منو تا به ابد اسیر داری
چقد گرمی مثه خورشید مرداد
چه نسبتی با ماه تیرداری؟؟؟
یه روزایی که حالم خیلی خوبه
میشم پروانه و دورت میگردم
یه وقتایی میام دنبالت و بعد ...
تو نیمه راه رفته برمیگردم
همین دیوونگی دست نگاته ...
من وچشمای تو باهم عجینیم
یه روز توشهرهمین اطراف شاید
کنارهم رو یه نیمکت بشینیم ...
بگم ناگفته هارا آخرشعر ...
دلم از روزی که دیدت دیگه رفت
بازم که دست من با یه ترانه
پیشت روشد توراس ساعت هفت ...!
الهه دهقان
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 1
امیرحسین مقدم 12 اردیبهشت 1395 06:55
سلام مهربانو.
درود بر احساست ...
نگات تابستون شرجی شهر /ه/
منم تبعیدیم تا به همیشه ...
تا اسمت رو میارم / میون / جمع
چشات روی تنم آوارمیشه
یکی دو پیشنهاد ... بین / / گذاشته ام.
موفق باشی ...