می درخشی!
می درخشی!
می تابی!
نه همچون شیئ نورانی!
اگر کسی نمی بیندت و نمی داند فرق تو را
با حتی ستاره یا حتی ماه
یا سر خوردن تنت در برکه ای مهتابی
در شبی بی پروا
باید فکری اساسی برای چشم هایش
یا بهتر بگویم ،برای دلش بکند!
تو مطلق نور
محض بی کرانه!
مفهوم نیلی
مصداق شعر عاشقانه ای!
با چشم هایی خوب و قهوه ای
دستانی این همه خوشه
حالی پر از کهکشان
نمی گنجی!
هر چه فکر می کنم
می بینم در توصیفاتی این گونه، اصلا نمی گنجی!
باید تو را فقط نظاره کنم
و هر چه از تو یافتم
در دلم
ذخیره کنم...
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 04 مهر 1394 08:03
درود بر شیوایی قلم وحس لطیفتان مانا ونویسا مانید
نگار حسن زاده 04 مهر 1394 13:52
طارق خراسانی 04 مهر 1394 18:37
با سلام و درود
بسیار عالی
در پناه خدا
دادا بیلوردی 05 مهر 1394 21:25
درود بر شما
کمال حسینیان 05 مهر 1394 22:24
سلام و درود جناب رازقندی عزیز
و شاعرانگی تان مدام
پاینده باشید
محمد مولوی 05 شهریور 1402 23:40
درود برشما
زادروزتان مبارک