تا اطلاعِ ثانوی، مردن برای تو، دگر در مصلحت نیست
هرچند لحنِ گفتنم، از ابتدای این غزل، از معرفت نیست
سودآوریِ عشقِ من، پائین تر از حدّی که فکرش را کنم، شد
با این رکودِ عاشقی، اوضاعِ وانفسای ما، پُر منفعت نیست
در صحن چشمانت، ز زخمی کهنه گفتم، چاره جُستم،..... دیدم افسوس
درمانِ زخمِ کهنه، در دستور کارَت، لااقل، "یک فوریَت"، نیست
دیگر گذشته عصرِ مجنون ها و فرهادی که با دل، بیستون کَند
دلبستنِ امروز،با اسطوره های عشق، اصلا هم جهت نیست
در پیشِ چشمانم تو را قاپیده ، عاشق مسلکی دیگر، به آنی
این نوع عاشق پیشگی ایراد دارد یا که دیگر، امنیَت نیست
عاشق فراوان است در شهری که بنیادش گرفتارِ مجازی ست
کمیّت اینجا تا دلت خواهد زیاد ست، حیف.... لَختی کیفیَّت نیست
#جوادصارمی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
محمد جوکار 01 امرداد 1396 23:31
عاشق فراوان است در شهری که بنیادش گرفتارِ مجازی ست
کمیّت اینجا تا دلت خواهد زیاد ست، حیف.... لَختی کیفیَّت نیست
درودت باد جناب صارمی عزیز
رقص قلمت ماندگار
فاطمه گودرزی 11 اردیبهشت 1399 22:00
درود