خودت را در ترانه هایم پیدا میکنی،مثال سوزنی در انبار کاه...!
و من گم میشوم در چشمانت هر بار با هر نگاه...
به اشعار این ساده دل عقب مانده امید اندیشیدن نیست
که عالمان عالم مرا به تیمارستان ها تبعید کرده اند
به اعماق تنهایی ها
به صدای سوت سکوت گوش های خواب رفته
و همان پناهگاه امن یک مغز در رفته...
ترانه هایم خط به خط متولد میشوند با چشمان درنده ات
و میمیرند با هر روی برگرداندن از این عاشق افسرده.
دیگر دلم به صدای هیچ صدایی دلخوش نیست؛
ولی تو فریادم بکش که جز تو هنوزم هیچ فریادرسی نیست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
مهدی صادقی مود 12 آبان 1394 21:17
درود برشما دوست عزیز
علیرضا خسروی 12 آبان 1394 22:04
احسنت
مسعود احمدی 12 آبان 1394 22:11
دیگر دلم به صدای هیچ صدایی دلخوش نیست؛
ولی تو فریادم بکش که جز تو هنوزم هیچ فریادرسی نیست
درود جناب حاتمیان
منوچهر منوچهری(بیدل) 13 آبان 1394 19:46
بسیار زیبا ممنونم
جواد صارمی 14 آبان 1394 15:54
بسیار زیبا بود
مجتبی جلالتی 21 فروردین 1399 02:46
بسیار زیبا سروده اید و