ستاره ها را دوست دارم
میگویند درخشان ترینشان تویی...
که میداند؟! شاید واقعا تویی...!
پس من هر شب نظاره گر تو بوده ام!
پس جدایی کجاست؟؟؟
فاصله مان آسمان تا زمین ست ولی هر شب میبینمت!
شاید خدا هم خواهان این ملاقات و وقت قرار ست...
هر شب خشنود به دیدار نوری از جانب تو ام،
تویی که گویی همان ستاره ی قلب منی.
چند سال نوری تا خاموشی فاصله مانده ست،
وگرنه چندمین سال زمینی ست که از خاموشی ت گذشته ست...!
شاید قلبم درست میگوید: عشق من نور را به سینه ی تو هدیه داده است.
شایدم...
به هر روی بتاب... بتاب که فاصله ها گاهی هم خوبند!
حال که فاصله ها ضامن سلام شبانگاهیت شده اند بتاب.
بتاب ای ستاره ی عشق اساطیری من...
بتاب ای ستاره ی خاموش شده ی زندگانی من...
بتاب...
بتاب که بیشتر از همیشه محتاج نور خاموش شده ی تو ام...
بتاب...
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5
نظر 4
کرم عرب عامری 18 آبان 1394 21:59
درود گرامی
لذت بردم
مسعود احمدی 18 آبان 1394 23:28
زهرا حسین زاده 18 آبان 1394 23:34
علیرضا خسروی 19 آبان 1394 00:44