من تو را در دل خود دار زدم؛
تو چه سخت میمیری...!
با چه هیچ سنگینی
تو در این دلکده ی هیچ، نفس خواهی زد
در فراسوی خیالم دست و پا خواهی زد
غرق در حس فراموشی تو میخوابم
در تکاپوی خیال مردنت بیدارم
و چه هیچ محکمی؛
در من بی تو قدم میزند و خوشحالم
و تو را از خود تو خط میزنم، خوشحالم
و چه هیچ مبهمی؛
وقتی از هر لحظه ام بوی تو را میفهمم
وقتی در زندگی ام هنوز "تو" را کم دارم...
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 5
کرم عرب عامری 22 اسفند 1394 23:00
درود بر شما
گرامی
حمیدرضا عبدلی 23 اسفند 1394 23:00
درود برشما موفق باشی
علیرضا خسروی 24 اسفند 1394 01:22
علیرضا خسروی 29 اسفند 1394 21:57
سال نو مبارک
علی حاتمیان 29 اسفند 1394 22:27
سلام و درود بر شما استاد خسروی عزیز. سال نو بر شما و خانواده محترم مبارک باد.