به چشم، غم شده خونی، ببین که خون شده سویت
دلم گرفته برایت، برای دیدن رویت
"به رنگ و روی تو محوم به جستجوی تو دلخوش
میان بود و نبودم اسیر تلخی خویت"
نه رستمم و نه دستان، که هفت خوان تو را من
به سر کنم بگذارم لبی به جام لبویت
نه رهگذار بهاری، نه آشیان به قراری
شدم چو شهر خرابی، اسیر و زخمی کویت
غمت نشسته به منزل نوای حسرتِ بر دل
و دست من متزلزل به تارِ دشتیِ مویت
به قلب، خسته ی دردم سکوتِ بغضم و سردم
دلم گرفته بخوان با صدای گرم گلویت
بیا بنوشم از آن لب، که تشنه ام به شرابت
که ایستاده بمیرم درانحنای سبویت
17/8/1394 21:30
پ.ن: بیت دوم تضمینی از استاد کمال حسینیان (حزین)
#احسان_امیرسالاری
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 8
طلعت خیاط پیشه 27 آبان 1394 20:53
درود برشما
بسیار زیبا سروده اید.
احسان امیرسالاری 30 آبان 1394 09:11
درود بر شما زیبا خواندید
علی حاتمیان 28 آبان 1394 21:14
احسان امیرسالاری 30 آبان 1394 09:11
منوچهر منوچهری(بیدل) 29 آبان 1394 16:34
احسان عزیز قلمت دوست داشتنیست درود بر شما عالیست
احسان امیرسالاری 30 آبان 1394 09:12
درود بر شما استاد گرانقدر
سپاس که دیده تاراندید و خواندید مرا
علیرضا خسروی 30 آبان 1394 10:27
احسان امیرسالاری 03 آذر 1394 12:55