کجایی...عشق دیرینم کجایی
به آغوش چه کسی آرام رمیدی
دلم بی تاب رویت در تکاپوست
خدایا مطلب قلبم فقط اوست
نشاید عشق من از من گریزی
نباید در دلم دردی بریزی
منم بیمار رویت در تکاپو
غمم بی تو نهایت بر فراسو
تو مرهم بر تمام زخمهایم
تو خنجر بر تن بی هم نوایم
در این فریادها کز دل برآید
نباشد نام یاری جز به نامت
تو جز اصلی ارکان جانی
تو زندان بان عشق بی زبانی
تورا من دوست دارم بی سر انجام
به بالین کسی هم که باشی
به زندان دلت عشقم اسیر است
به قفل قلب تو گویا کلید است
به من گر صد هزاران آیه پند است
به خرج این دل پر رنج نرفته است
به عهد قلب ما شکی روا، نیست
خیال باطلم با تو روانیست
به بهر هرکسی عشقی بجویی
بسان عشق من هرگز نجویی ....
#سمانه_حاتمی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 2
میرعبدالله بدر ( قریشی) 01 بهمن 1395 09:03
درود ها بر شما مهربانوی فرهیخته
زیبا سرودید
علی روح افزا 09 بهمن 1395 18:34
درود بر شما ......