شبی طولانی
انتظاری جان فرسا
تا فردایی
که بیایی
با اعجازی مسیحایی
که نفسهایت
تکیه گاه بودنم باشد
وحرفهایی
که تجلی تقدس آیات سبز عشق وزیستن است
وآنگاه
که تعقیب نگاه رویا
آذین می بندد
امتداد سایه حضورت را
زخمی تر از همیشه
در انتظار تب آلود شبی دیگر
به امید فردایی
که باز بیایی
به نظاره جنون گریه هایم
تا طلوع آخرین ستاره
بیدار می مانم(
بیمار می مانم)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 8
مسعود احمدی 01 دی 1394 01:13
شکسته ام
چون شاعری قمارباز
که آخرین قافیه ی شعرش را نیز
باخته است !
مسعود احمدی
درود بر شما جناب ظهوری .
موسی ظهوری آرام 02 دی 1394 13:31
درودها استاد شرمسار حضور ناب وهمیشگی شما هستم
علیرضا خسروی 01 دی 1394 09:05
زیباست...
موسی ظهوری آرام 02 دی 1394 13:25
بسیار سپاسگزارم جناب خسروی عزیز بسیار خوشحالم از حضور گرمتان
نسرین قلندری 01 دی 1394 12:15
درود ها
موسی ظهوری آرام 02 دی 1394 13:26
درود بیکران بانوی گرانقدر بسیار خرسندم از حضور سبزتان
فرزین خورشیدوند 05 دی 1394 02:51
درود بر شاعر گرامی
شعر شما را خواندم
موفق باشید در پناه حق
فرزین خورشیدوند
علی معصومی 21 فروردین 1399 20:46
درود و عرض ادب
◇◇◇♡◇◇◇
زیبا سروده اید
آفرین بر شما
☆☆☆☆☆