اینجا
که عشق را
سودای خام جوانی می دانند
او
دل می بازد
به سادگی یک نگاه
و شبانگاه
بیقرار قرار فردا
با قناری در بندش هم آوا
می سرود
هزاران سوسن ونرگس ونسترن را
ویک روز
به ناگاه
در دلگیر سرخ غروب
در سوگ عشقی منکوب
دیدگان مغموم خواهران بینوا
به نظاره نشستند
اشکهای داغدار مادری پیر را
★***********
تقدیم به دوستی که قربانی عشقی منکوب شد
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 4
حسن کریمی 23 اسفند 1394 22:32
جناب ظهوری آرام سروده زیبائیست درود بر شما
علیرضا خسروی 24 اسفند 1394 00:58
علیرضا خسروی 27 اسفند 1394 21:56
درود...
علیرضا خسروی 29 اسفند 1394 21:53
سال نو مبارک