نترس ازمن که دارم های و هویی
بترس از او که دارد سر به تویی
نباشد گر مرا شوقی زعشقت
در آن حالم ببینی مرده گویی
--------------------------------------------
بدیم با رقیبم دست در دست
خرامان می گذشتی شاد و سر مست
خرابم شد جهان هوشم زسر رفت
که یارم با عدو پیمان دل بست
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
میرعبدالله بدر ( قریشی) 14 آبان 1396 07:43
سلام و درود بر شما
زیبا بود
نویسا باشید.
علی روح افزا 23 آبان 1396 21:42
درود بر شما ..........
علی معصومی 21 فروردین 1399 20:37
درود و عرض ادب
◇◇◇♡◇◇◇
زیبا سروده اید
آفرین بر شما
☆☆☆☆☆