هر آنکس منتظر باشد به یاری
محال است تا شود مشغول کاری
نظافت می کند اطراف خانه
فضا را می کند از عیب عاری
همه فکرش در این است تا نباشد
به راه دلبرش یک دانه خاری
تمام لحظه ها چشم انتظار است
که هر دم میرسد اینک سواری
بساط راحتش را می کند جور
گهی اشکش شود از دیده جاری
برای دیدن او می کند صبر
اگرچه دل بود در بی قراری
حواسش جمله باشد بر نگارش
به سختیها مرامش بردباری
دروغ است انتظار این جماعت
نباشد در دل آنها نگاری
همه در خواب غفلت رفته بی او
مگر#طوفان کند دفع خماری
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 4
مسعود احمدی 06 دی 1394 16:04
درود بر شما استاد یزدی گرانقدر ....
علیرضا خسروی 06 دی 1394 22:10
احسنت استاد گرامی
درود بر شما
نسرین قلندری 07 دی 1394 21:48
قلمتان همواره در مشق مهربانی - بی نهایت زیبا
منوچهر منوچهری(بیدل) 09 دی 1394 15:35
سلام استاد عزیز همیشه دوستت دارم وبرام خاطره آفرینی شعرت زیباست ممنونم