3 Stars
طارق خراسانی

لِه شد آخر، زیرِ پای زاهدان انگور ها

ارسال شده در تاریخ : 27 دی 1395 | شماره ثبت : H944556

لِه شد آخر، زیرِ پای زاهدان انگور ها
جور شد با دل مرا، آن هیئت ناجور ها
ای فراوان گفته خود بَد از نگارِ سَر به دار!
دار می بالد به خود دارد به سَر منصور ها [۱]
گورها را پارِه های استخوانی بیش نیست
جان به عرش و پیکرِ خاکی که خود در گورها
این عجب نبود که بَد گویند از منصورِ عشق
هر کجا باشد عسل ، آن جا بوَد زنبورها
تا که پنهانی، صدای عاشقان پنهان بوَد
چون در آیی، می دَمَد شوری که بر شیپور ها
در شبستان ها ، ریا بس خود نمایی می کند
آن روانِستان، شده پُر خود که از مهجور ها
شور می زَد دل، مبادا جای بلبل زاغکی
بی سبب دیدم نبُد، دل را غم و آن شور ها
تازیانه می زند، سرمای جان سوزی مرا
دیده ام دارد بهاران می رسد از دور ها
طارق خراسانی
سحرگاه 5 آذر 1392
[۱]بوالمغیث عبدالله بن احمد بن ابی طاهر مشهور به حسین بن منصور حلاج (کنیه: ابوالمغیث) از معروف‏ترین عرفا و شاعران قرن سوم هـ. ق. بوده‌است. او در ۲۴۴ هجری به دنیا آمد. به خاطر عقایدش عده‌ای از علمای وقت آموزه‌هایش را مصداق کفرگویی دانسته، او را تکفیر کردند!! ابن داوود اصفهانی، قاضی شرع بغداد به دستور ابوالفضل جعفر مقتدر، خلیفه عباسی حکم اعدامش را صادر کرد. در سال ۲۹۸ ه. ق برابر با ۹۲۲ میلادی، به جرم «کُفرگویی و الحاد» در ملاعام به دار آویخته شد. گُماشتگان مقتدر، او را پس از شکنجه و تازیانه، به دار آویختند، سپس سلاخی‌اش کردند و دست و پا و سرش را بریدند و پیکرش را سوزاندند و خاکسترش را به رود دجله ریختند. (از نوع کشتن منصور حلاج می توان چنین نتیجه گرفت 1 - دشمنان او مسلمان نما بوده و از اسلام بویی نبرده بودند چون در دین مبین اسلام محکومی را هرگز اینگونه مجازات نمی کنند 2 - مشخص است عقیده حسین حلاج صرفاً بهانه ای برای انتقام از وی بوده است )
شاعران فارسی‌زبانی هم‌چون عطار نیشابوری، حافظ، سنایی، مولوی، ابوسعید ابوالخیر، فخرالدین عراقی، مغربی تبریزی، محمود شبستری، قاسم انوار، شاه نعمت‌الله ولی و اقبال لاهوری درباره او بیت‌هایی سروده‌اند و پس از قرن ها هنوز شاعران معاصر فارسی زبان درباره حسین بن منصور حلاج اشعار نغزی سروده اند.
بزرگ مرد تاریخ عرفان معاصر حضرت امام(ره) با این بیت گفته ی حلاج را تائید و او را از اتهامات وارده تبرئه کردند.
فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم
همچو منصور خریدارِ سرِ دارِ شدم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 300 نفر 416 بار خواندند
محمد جوکار (01 /11/ 1395)   | میرعبدالله بدر ( قریشی) (01 /11/ 1395)   | طارق خراسانی (01 /11/ 1395)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (01 /11/ 1395)  
تعداد آرا :1


نظر 2

  • محمد جوکار   01 بهمن 1395 01:15

    " این عجب نبود که بَد گویند از منصورِ عشق"
    در مصاف نابرابر ، تا به کی مقهور عشق
    قلب پر آشوب و فتنه ، سهم ما از عاشقی ست
    زخمه بر تار دل ما میزند با شور عشق
    مطلع صدها غزل شد چشم شور انگیز او
    مطلع الفجر از ازل شد جلوه ای از نور عشق
    یوسف و فرهاد و شیرین و زلیخا جمله با
    وامق و عذرا و لیلا عاشق مهجور عشق
    عشق گاهی در سماع و گاه هم خنیاگر است
    میرسد از آسمانها نغمه ی شیپور عشق
    ما اگرچه از تبار چنگ و دف و باده ایم
    اوج میگیریم و گاهی مست از انگور عشق
    قبله گاه ما همان محراب سبز عاشقی ست
    تا همیشه مطلع اشعارمان منظور عشق ..... بداهه
    ==================
    درودها بر استاد فرهیخته و بزرگوارم جناب خراسانی عزیز
    باز هم غزلی نغز و ژرف و آموزنده از قلم توانایتان خواندم و لذت وافر بردم
    رقص قلمتان استوار و ماندگار
    rose rose rose rose

  • میرعبدالله بدر ( قریشی)   01 بهمن 1395 09:01

    درود ها بر شما استاد گرامی
    خیلی زیبا و دلنشین سرودید
    احسنت بر قلم توانا و اندیشه ناب شما عزیز مهربان
    rose applause rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا