تکاندم من از این دنیا دل پاک و جوانم را
نکردم فکر دنیا سفرهی بی آب و نانم را
ز مکر و حیلهی دنیا خدا دانا که بیزارم
تکبر دروجودم نیست نمیسوزد بیانم را
اگر دنیا بسوزد از حسادت من نمی سوزم
به دست کس نخواهم داد عنان با توانم را
به خودخواهی و بدذاتی مرا جا و مکانی نیست
که تا بر هم زنم نظم حیات جاودانم را
غرور و جهل که انسان را خطاکاری بیاموزد
توانم نیست که بر دوشم نهد بار گرانم را
مکان و آبرویی نیست به میدان خطا کاران
خطا گر سر زند از من بسوزد آشیانم را
سرودم از دلم برخاست و قصد آشیان دارد
گمان بر بام کیوان می برد نام و نشانم را
کراهت ناظم از ظاهر فریبی در بیان دارد
دلم را شست و شو دادم که داد آب روانم را
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
خسرو فیضی 07 فروردین 1399 13:01
. با بهترین درودهایم
. استاد چندین و چند بار این شیوا غزل را خواندم
. و هر بار درسی نو آموختم
. کلک خوش خرامتان بار دیگر لغزید بر صفحه سپید کاغذی
. و هنر نمایان شد . باز هم درودتان باد
. استاد گرامی در مصراع اول بیت دوم آیا اشتباه تایپی است
. یا چنان تشخیص داده اید (( . . . . خدا دانا که بیزارم ))
. نمی شود نوشت ( . . . . . خدا داند که بیزارم ) که در این
. تغییر ریتم هم روان می شود . . البته می بخشید
.
حسین خیراندیش 07 فروردین 1399 20:09
عرض سلام و احترام خدمت شما بزرگوار
سپاس گزارم از اینکه به اشعار بنده توجه دارید
دوست عزیز اشتباه تایپی بوده
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 08 فروردین 1399 00:19
درود ها
حسین خیراندیش 08 فروردین 1399 23:31
التماس دعا دارم استاد
علی معصومی 15 فروردین 1399 16:14
☆☆☆☆☆
درود ها بر شما
.