حرفم را باور کن
شکفتن شقایق نزدیک است
ما این تغابن را
در کمال قساوت از تهاجم بادهای خزانی می گیریم
نازنینم..
اندوهت پایان می گیرد
دیگر با من از صلابت خشک یقین سخن نگو
نمی دانی تاریک ترین اوقات همیشه هنگام طلوع ستاره هاست ؟
حضور ستاره ها را باور نداری ؟
حرفم را باور کن ....
همیشه دردی هست که در دل انسان می ماند
و رازی که ناگفته ...
گمان نبر که درد خود را برای شب گیسوان تو آواز کنم....
دست هایم را بگیر
با چشمان تو
تا ظهور دنیای سبزمان بیعت می کنم
حرفم را باور کن.....
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 6
حسن جعفری 02 خرداد 1395 12:13
با چشمان تو
تا ظهور دنیای سبزمان بیعت می کنم
پرستش مددی 02 خرداد 1395 20:38
عرض ادب ..سپاس که خوانید مرا
علیرضا خسروی 04 خرداد 1395 00:34
درودها
احسنت
پرستش مددی 04 خرداد 1395 00:39
سپاسگزارم ...
عظیم صوفی 04 خرداد 1395 23:20
دیگر با من از صلابت خشک یقین سخن مگو
خوب بود لذت بردم
پرستش مددی 05 خرداد 1395 03:40
سپاسگزارم که مرا خواندید