هر نگاهت از رخ خورشید هم بالاتر است
خنده ات از ربناهای حرم بالاتر است
زندگی مرزی میان عشوه رفتن های ماست
عشق از احساس آدمها به هم بالاتر است
مرگ گاهی سمت من آمد ولی باور نکرد
دردهایی را که می گوید قلم بالاتر است
توی شعرم هم نشد جایی برایت وا کنم
ظاهرن دنیای تو از شعر هم بالاتر است
در پی مهتاب رفتن اول دیوانگی ست
مستی از احساس حال مغتنم بالاتر است
رفتم از شیراز چشمت تا بخوانم عشق را
باز دیدم لطف ارباب کرم بالاتر است
در "پرستش"گاه چشمت وعده ها دادی به من
از تمام آسمانها موج غم بالاتر است
#پرستش_مددی
۱۳۹۶.۱۲.۱۳
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5