کاش می شد بهار چشمانت رنگ زیبای آسمان می شد
سبزی کوچه باغ آغوشت مثل دریای بیکران می شد
کاش در کافه شعر دستانت دختری از بهار می رقصید
سرزمین سرزمین نگاهت را مادری خوب و مهربان می شد
عید می شد ، وعید می فرمود ، هر زمان می رسید می فرمود
وعده های جدید می فرمود ، خنده ات سهم باغبان می شد
از شقایق قرار می بردی ، دل به نصف النهار می بردی
بعد ، از من بهار می بردی ، ماه یک باره قدْ کمان می شد .
معبد چشم های زیبایت قبله گاه شب "پرستش" بود
آن زمانی که پشت ابرویت سجده گاه شب جهان می شد
پرستش مددی
۱۳۹۷.۰۱.۰۳
تعداد آرا : 5 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
علی معصومی 27 اردیبهشت 1399 14:29
☆☆☆☆☆