من و کوچه های یک شهر لطیف و پر ستاره
که مناره های آن کرده به آسمان اشاره
به پیاده های راه و شعف نقش جهانش
که پر از ترنج و نقش است و کتیبه و نگاره
و قدم زنان بازار و طنین آهنینش
که بیافریند از مس گل و مرغ شاهکاره
به مساجد و به دیر و به کنیسه و کلیسا
که به هم کشانده آتشکده ها و جویباره
به اذان روح بخش و نفحات صبحگاهی
و به ترجمان نورش لحظات استخاره
به تموز آفتاب و به تعصبات بادش
و مسیر کوهساری که نفس کند شماره
به ترانه های خواجو و قد منارجنبان
و چهلستون نگین هنرش بر این هزاره
به صدای تار و آوازه ی مکتب سپاهان
دل مرده زنده کن با نظری بر این گزاره
به خزان چارباغ و به تبسم بهارش
که بیاورد به دلها تب عاشقی دوباره
گل و باغ را خبر کن که دوباره شاد و خندان
به شکوفه ها بیاویزم و جشن نوبهاره
و اگر از آسمان دو جهان طلا ببارد
به خدا نمی دهم ملک طلا به گوشواره
به دعا و ربنای دل پاک رادمردان
شریان زنده رودش مگذار پاره پاره
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 01 آذر 1402 12:59
درود بزرگوار ا