دفاتر شعر

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

شهر مردگان

ارسال شده در تاریخ : 30 خرداد 1395 | شماره ثبت : H943510

عشق از اول به من نمی آمد
من امیدم به دست جادو بود
لاک پشتی به پشت افتاده
محو پرواز یک پرستو بود
_
روزها مثل برق میرفتند
من همان و تو هم همان بودی
من گرفتار این زمین بودم
تو ولی محو آسمان بودی
_
زنده بودم در اوج بی جانی
لاشه ام را به دوش میبردم
غرق فریاد های خاموشی
در سکوت ایستاده میمردم
_
مثل یک کوه مانده در زنجیر
پای در عمق خود فرو کردم
در دلم آتشی نهان اما
پیش تو حفظ آبرو کردم
_
مثل رود آمدی به بالینم
بر تنم عاشقانه سُر خوردی
ریختم ذره ذره در پایت
هرچه بود و نبود را بردی
_
مقصدت بیکران دریا بود
من ولی کوهِ مانده در زنجیر
اقتضایت گذشتن و رفتن
من به تنهایی خودم درگیر
_
حاکم شهر مردگان بودم
یک قشون مرد بی صفت پشتم
توی هر جنگ تن به تن با خود
هی خودم را به دست خود کشتم
_
واژه در واژه له شدم هرشب
شعر گفتم جنونِ بودن را
بارها خواندی و نفهمیدی
مرگ هر واژه را ٬سرودن را
_
لیلی قصه ها تو که رفتی !!!!
یادگارت بجز جنونم نیست
غیر دستان شعر در دنیا
دست آلوده ای به خونم نیست
_
عقده ای در گلوی من مانده ...
تا قلم را بدست میگیرم ....
پای جانم نشسته این مصرع
بعد از این شعر بی تو می میرم

منصور یال وردی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 246 نفر 374 بار خواندند
حمیدرضا عبدلی (01 /04/ 1395)   | حسین خیراندیش (01 /04/ 1395)   | مریم شانظری (03 /04/ 1395)   | منصور یال وردی (03 /04/ 1395)   |

رای برای این شعر
حمیدرضا عبدلی (01 /04/ 1395)  منصور یال وردی (03 /04/ 1395)  
تعداد آرا :2


نظر 4

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا