به گدایان خبر آمد که رخ شاه شکست
بغض شب در دل یک لحظه کوتاه شکست
خانه می گفت نرو ،خاک تمنا می کرد
رعشه افتاد به در ، قامت درگاه شکست
گام برداشت ، فقط گفت که « انا لِلّله »
و زمین بود و زمان بود که در راه شکست
بانگ زیبای اذان ، حَیِ عَلیٰ سجدهٔ عشق
سوی محرابِ نمازی که سحرگاه شکست
ناگهان تیغ به پا خواست ، قمر خونین شد
نخل افتاد به خاک و کمر چاه شکست
این چه شق القمری بود که پشت خورشید
زیر سنگینی بار خبر ماه شکست
می رسد زمزمه ای «فُزْتُ وَ رَبَ الْکَعْبه»
وسکوتی که سر انجام به یک آه شکست
#منصور_یال_وردی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 6
محمد جوکار 08 تیر 1395 00:10
این چه شق القمری بود که پشت خورشید
زیر سنگینی بار خبر ماه شکست....
درودها و آفرین ها بر شعر و شعور و شوریدگی ات
قلمت نویسا و مانا
حمیدرضا عبدلی 08 تیر 1395 06:45
با سلام جناب یال وردی بسیار عالی
طارق خراسانی 08 تیر 1395 12:13
گام برداشت ، فقط گفت که « انا لِلّله »
و زمین بود و زمان بود که در راه شکست
بانگ زیبای اذان ، حَیِ عَلیٰ سجدهٔ عشق
سوی محرابِ نمازی که سحرگاه شکست
سلام و درود بر امیر شعر ایران
آفرین بر این طبع روان و قلم نویسا
در پناه خدا
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 09 تیر 1395 17:54
درودها سروده ی فاخر تان شاهکارست مسلما صاحب شعر یارتان بوده امیدوارم یاریشان مستمر باشد بسیار محظوظ شدم قلمتان انوشه
علیرضا خسروی 13 تیر 1395 01:54
درودها بزرگوار
منصور یال وردی 14 تیر 1395 23:26
درودهای فراوان خدمت همه دوستان عزیزم
جناب جوکار
جناب عبدلی
جناب طارق عزیز
جناب خسروی
و سر کار خانم نادری
ممنون از نظرات خوبتون . لطف شما مستدام