قرار داری...
با شعر شبم قرار داری
هر لحظه مگو فرار داری
از قصه به یک دو قند و لیوان
با شعر شبی چه کار داری؟
لب،بوسه و دل جفا سروده
از قابل تن دو یار داری؟
هرگز!نه مگر غلط غلوط است
شعر شب من! قهار داری
هر دل که سرود از تب عشق
شعله است مگر هوار داری؟
فرضیه نوشتن از دو مسأل
با یک دو نشان،حضار داری
البته قیاس نیست،نص است
از کوی دلی بهار داری
فخری است به من ز دولت عشق
شعر است ولی دچار داری
سوی من و تو دو قصه جاری
هر شب تو مگو فرار داری
.
سیده مریم جعفری
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
حسین حاجی آقا 19 اردیبهشت 1396 08:14
هر دل که سرود از تب عشق
شعله است مگر هوار داری؟