3 Stars

می و انگور

ارسال شده در تاریخ : 09 خرداد 1396 | شماره ثبت : H945147


.
ز انگور پرسش شد از یک مغازه
چرا می نبندی ز این درب و بازه
.
قضا بر تو تنگ است ای آدم از رزق
مگر قفل ها بسته نیست از اجازه
.
ببست آن فروشنده انگورها را
به قصد تجارت بشد یکّه تازه
.
تماسی مکرّر فروشی مقدّر
زد این قفل بشکست از یک قراضه
.
ادیب از دو پرسش بدین جا رسیده
که از مرگ یابی سری استعاذه
.
نه فقدان می بود و انگور،هرگز
شب و شعر ما شد به یک طبع تازه
.

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 205 نفر 271 بار خواندند
حسین محمدی فرد (14 /03/ 1396)   | دادا بیلوردی (18 /03/ 1396)   |

رای برای این شعر
دادا بیلوردی (18 /03/ 1396)  
تعداد آرا :1


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا