یار و نار/آیینه بر آب/مسطور/کماکان/بحر در کوزه/بی تو حتی قلمم

یار و نار

گل گفت سرانجام دلی را
ای عشق چرا غم!؟تو چنینی
هر هفت ثمن که عشق من شد
صاحب بنشاند ز نگینی
بر صاحب رضوان بنوشتند
این عشق شده گوی برینی
در دست بنه شعر هماورد
آنجا که شده قیصر و زینی
"تمثیل غمت،قلب ظریفت
یک باغ انار ،کاسه ی چینی"
..
پی نوشت: با تضمین از غزل شماره ده از مجموعه شعر چله ی تاک اثر استاد علیرضا بدیع
.
سیده مریم جعفری
...............................................................................................................
آیینه بر آب
خلق تو را آیینه بر آبی زند به عشق
شاید تو را با خلق من آغاز کرده است
.
بر بیت های عاشقی زد جمله بر فراق
سیمای محسودان ز سر بر جاز کرده است
.
بین من و ماهی که شد دلکش ز آرزو
اینجا شبی از فرقتی دل باز کرده است

از سیم سر یک عاشقی بر ساز کرده است
.
سیده مریم جعفری
...........................................................................
مسطور
بی تو همان شود که شد دل بر گمان چه زود
گفتند عاشقانه در شعری تپنده سرخ
.
بندی از این پروانه شد در سطر من سرود
خلوتگه عشاق را هرگز مشو به راز
.
چونان ز راه عاشقی دل خفته خود خمود
گفتار را ز عاشقی هرگز مران ز عشق
هر هفت بیت عاشقی شد بر دلی شهود
.
سیده مریم جعفری
........................................................................
کماکان و کماکان و کماکان

به خرّمگاه خورشیدی شتابان
ز گردون من رسیدم از تو تابان
.
تو بودی مه! نمایان و نمایان
غزل خواندم ز شعری بر تو آسان
.
کماکان و کماکان و کماکان
زدم محراب بر عشقی، غزلخوان
تو شعرت ،آرزو پرورده دارد
.
سیده مریم جعفری
..........................................................................

"بحر در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم"
عشق افسانه و ما ورد زبان می گردیم
چون قلم از غم عاشق بشود دیده بلند
داستانی که از آن جمله گران می گردیم
.
سیده مریم جعفری
.........................................................................

بی تو حتّى قلمم عاشق نیست
دل به این عشق دگر حاذق نیست
بی تو در،شعر شبم عاشق نیست
قصه ام از غزلی سابق نیست
بی تو در شعر بلندم مسکوت
گفتنی ها زده شد مارق نیست
من ز مجنون به تمامی عاشق
لذّت عشق دگر ناطق نیست
.
سیده مریم جعفری
شانزدهم دی ماه نودوشش

ایمیل مقصد