در عمیق ترین زخم این پیکر
بدنبال گناه ناکرده می گردم
در نبرد گاهی بی بیرق
پژمرده در زره سرد و شکاف خورده غرور
با شمشیری آغشته به خون خود
تاوان دردآلود یک انتخاب را می دهم
من سرداری شکست خورده ام
با همین دست های سوگوار
به دار آویختم
همه باورهای عاشقانه ام را
حالا دیگر
باغ انتظارم زرد
رود اشتیاقم خشک
بر بالای شاخه های سبز مرده
حتی سیاه عزا هم به اکراه می نشیند
به کدام پنجره بند دلم را گره زدم
که اینچنین
نفرین جدایی ، اجابت دعایم شد
من ... تن ها بودم
تنها شدم
حال من
حال بره ای است
در مسیر لانه گرگ بدنیا آمده
بی حضور او شب ها
من ایوان بی مهتابم
در این ایوان بی مهتاب
در این تاریک و سرد و خلوت مغموم
آه ... پادشاهی می کند
امیر جلالی -
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 7
حسن جعفری 04 اسفند 1395 23:32
امیر جلالی 11 اسفند 1395 08:17
سپاس از لطف و محبت شما، درود بر شما
بهناز علیزاده 05 اسفند 1395 20:14
امیر جلالی 11 اسفند 1395 08:17
سپاس از لطف و محبت شما ، درود بر شما
مهدی صادقی مود 10 اسفند 1395 21:30
به به دوست عزیز جناب جلالی
خوشحالم که اینجا هم زیارتتان می کنم
امیر جلالی 11 اسفند 1395 08:16
سپاس از لطف و محبت شما ، درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 02 دی 1400 07:57
درود ها
زیبا است
تولدتان مبارک