3 Stars

۵

ارسال شده در تاریخ : 05 اردیبهشت 1402 | شماره ثبت : H9424652

????
شب از نیمه گذشته
پدرم خُروپُف می کند
البته بیشتر تُف می کند !
خواهرم هنوز گوشواره هایش را پیدا نکرده
ای کاش می شد فقط یکبار به گوش هایش نگاه کند !
برادرم با دوست دختر عقدی اش چت می کند !
من اما کتاب می خوانم و
در گوشه ی ذهنم شعر می بافم
و از اینکه دوکار را همزمان انجام می دهم
در پوست خودم نیشم باز است !
این را گفتم تا چیزی به ادبیات افزوده باشم
تا اینجا هیچ اتفاق شاعرانه ای نیفتاده
پس از این نیز نخواهد افتاد !
چون من زورم به شعر نمی رسد...
شما که زورت می رسد شاعر مورد علاقه ات را عوض کن
من تا اطلاع ثانوی چرت و پرت خواهم نوشت !
زیرا که جمیله گُل ها را چید و گلاب درست کردوُ
با اجازه بزرگترها بخاطر کوچکترها
به شاعر بی آب و نان ، بله را گفت !
راستی آن بالا
مادرم را جا گذاشتم
او سال ها پیش ، پس از شنیدن اولین شعرم
از شدت تاسف ، سکته کرد و مرد
تا نداشتن مادر شوهر
بالاترین افتخار زندگی جمیله باشد !

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 67 نفر 108 بار خواندند
امیر عاجلو (11 /02/ 1402)   | بهرام الهی (11 /02/ 1402)   | Milad Kaviani (12 /02/ 1402)   | محمد مولوی (30 /11/ 1402)   | امیر حامدی (25 /01/ 1403)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (11 /02/ 1402)  بهرام الهی (11 /02/ 1402)  
تعداد آرا :2


نظر 3

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا