3 Stars

سخن نمی دانی !

ارسال شده در تاریخ : 19 اسفند 1396 | شماره ثبت : H946032

سخن نمی دانی !

یا همین حرف من نمی دانی
یا که اصلآ سخن نمی دانی

سخت مغروری و از این غافل
که تو نو از کهن نمی دانی

خار هستم.به چشم تو؛ زیرا
فرق گل از گون نمی دانی

تلخ کامی چگونه دریابی
تو که طعم محن نمی دانی

باغبانیت رنج بیهوده است
توکه خار از سمن نمی دانی

تاسحرگاه خواندم و دیدم
مرغ شب از زغن نمی دانی

ای گرفتار خوان هفتم جهل
دیو از تهمتن نمی دانی

کی به مقصود می رسی که هنوز
رهبر از راهزن نمی دانی

همچو شیرین میان عشق و هوس
خسرو از کوهکن نمی دانی

گوهرم ناشناخته ؛ که خزف
تو ز دُرِ عدن نمی دانی

موج خیز است سینه ام ؛ امّا
لُجه را از لجن نمی دانی

در دلم نیست غیرِ عشق وطن
تو که مهرِ وطن نمی دانی

بحر پر جوشم و دگر افسوس
چه کنم قدرِ من نمی دانی


غزل از - مجید شفق

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 159 نفر 218 بار خواندند
محمد جوکار (25 /12/ 1396)   | مجید شفق (25 /12/ 1396)   | حبیب رضایی رازلیقی (25 /12/ 1396)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (25 /12/ 1396)  مجید شفق (25 /12/ 1396)  حبیب رضایی رازلیقی (25 /12/ 1396)  
تعداد آرا :3


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا