سینه میسوزد باز
در دل شب
چه بی پروا
مرا ازرده می سازند
خاطرات
در لابه لای روزگار
درغبار فراموشی
امواج سهمگین دل تنگی
برعمق جان ما می کوبد
درد دارد این ضربات مهلک
آن سان که خواب را
ازچشمان ما می رباید
خاطره شد
خواب شب
برای ما
امید واهی می دهندمارا
پراز تهی شدیم
بس است دیگر
بیاادامه را سکوت کنیم
#روح_الله_اسدی
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5