3 Stars

رفتن

ارسال شده در تاریخ : 26 اردیبهشت 1399 | شماره ثبت : H9410143

گاهی
از یک دشت،
گاهی
از دلِ یک کوه
مثلِ یک رود،
از همه جا
میل
به رفتن دارم

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 97 نفر 191 بار خواندند
علی معصومی (26 /02/ 1399)   | مروت خیری (26 /02/ 1399)   | ولی اله بایبوردی (26 /02/ 1399)   | مرضیه نورالوندی (26 /02/ 1399)   | محمد مولوی (26 /02/ 1399)   | خسرو فیضی (26 /02/ 1399)   | معین حجت (26 /02/ 1399)   | سیلویا اسفندیاری (26 /02/ 1399)   | سیدمحمد طباطبایی (26 /02/ 1399)   | عباس ذوالفقاری (28 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
علی معصومی (26 /02/ 1399)  ولی اله بایبوردی (26 /02/ 1399)  خسرو فیضی (26 /02/ 1399)  
تعداد آرا :3


نظر 11

  • علی معصومی   26 اردیبهشت 1399 05:51

    ☆☆☆☆☆
    rose rose rose

  • ولی اله بایبوردی   26 اردیبهشت 1399 10:15

    میل به رفتن به آغوش دریایی بزرگ...

    اطلس جغرافیایی...

    سلام و درود

    rose rose
    rose

    • مروت خیری   26 اردیبهشت 1399 17:58

      فراوان درود استاد سپاس که خواندید

  • خسرو فیضی   26 اردیبهشت 1399 14:21

    . درودها نثارتان باد rose
    . استاد گران اندیش هنر سرودن یعنی از کلیشه ها پرهیز کردن
    . و مانند بعضی از دوستان که . . . بگذریم . . مضمونی بکر را را سروده ای . .
    . می گویم ات که رفتن رسیدن است !!! rose rose
    . rose rose applause applause rose rose

    • مروت خیری   26 اردیبهشت 1399 17:58

      درودها خدمت شما استاد گرانقدر و گرامی سپاس که خواندید⚘⚘⚘⚘

  • معین حجت   26 اردیبهشت 1399 19:45

    درود بر شما rose rose rose

    • مروت خیری   27 اردیبهشت 1399 00:34

      فراوان درود خدمت شما گرانقدر استاد سپاس از شما????????????⚘

  • سیدمحمد طباطبایی   26 اردیبهشت 1399 22:41

    درودتان دوست نکو اندیش و نیکو خصال شاعرم

    چامه موجز و مختصر ولی عمیق و فلسفی تان تفکر برانگیز است ، خلقت و حیات کائنات بدون تحرک و جابجایی و حرکت متصور نیست و زمان معیار سنجش مکانیزم حرکت است و حتی تمامی جامدات نیز جنبش و تحرک درونی دارند ، پویایی و پویندگی ذات هستی است و سکون و رکود تعریفی از اضمحلال است و فروپاشی و مرگ ، پس تحرک شاخصه بودن و هستن است که حضرت مولانا می فرماید:
    از جمادی مردم و نامی شدم
    وز نما مردم به حیوان برزدم
    مردم از حیوانی و آدم شدم
    پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
    حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
    تا بر آرم از ملایک پر و سر
    وز ملک هم بایدم جستن ز جو
    کل شیء هالک الا وجهه
    بار دیگر از ملک قربان شوم
    آنچ اندر وهم ناید آن شوم

    پویان و پویا و مانا باشید
    باقی بقا
    rose rose rose rose
    rose rose rose
    rose rose
    rose

  • مروت خیری   27 اردیبهشت 1399 00:36

    درودها خدمت شما گرانقدر و گرامی استاد
    سپاس از حضور شما
    که می اموزیم از سبز حضورتان بی نهایت سپاس⚘⚘⚘⚘

  • عباس ذوالفقاری   28 اردیبهشت 1399 01:00

    سلام....خوب و زیبا

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا