می گریم
بی تو با خاطره های تو چنان می گریم
که دل سخت تو گریان بشود می گریم
زخم دلدار ندیدی که دلت خون بشود
به جفا کردن قلبت چو خزان می گریم
خلوت شعر مرا پر شده از عشق ولی
به بصرهای پر از اشکِ روان می گریم
دفتر شعر من از گریه به خون غلتیده
به غزلهای پر از خونِ دهان ، می گریم
حال بیمار مرا بین و به من جام بده
به خرابی تن و جسم و توان می گریم
سینه ام را به هوای دلت آزاد کنم
به صفای دل صافم به زیان می گریم
تا بیایی نفسم بند شده ای نفسم
به فرار دل سختت به جهان می گریم
تا شوی روح غزل عمر به عشقت بدهی
به دل عاشق خود از دل و جان می گریم
#روح_الغزل
شکیبا درخشانی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 2 از 5