دنیای عاشقان، دنیای دیگریست
هر کس که غافل است، باید بر او گریست
خود را نموده وقف، تا آخرین نفس
فارغ از این هوی، فارغ از این هوس
پاک است همچو آب، زیبا و دلنشین
جانش به راه دوست، همچون طلا ثمین
عاقل که بنگرد، مدهوش می شود
از کار عاشقان، بی هوش می شود
پرواز عاشقان، بی حدّ و بی کران
در وادیِ حضور، از تن جدا سران
آنرا که بیند او، از دیده ها نهان
زیبا و حکمت است، دنیای عاشقان
ناظر نظاره کن، در وادی سلوک
شیران برنده اند؛ مغبون، شغال و خوک
وزن شعر :مفعول فاعلن، مفعول فاعلن
سروده :علی رضایی پورمشیزی تخلص ناظر
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5