زالو نگاه منفردی به خون ما می کرد
ـ وتعفن برای اولین بار درمن متبلور
عزراییل وقتی روحم را قبضه می کرد
ـ درونم را برای اولین بار به درون – متجلل
همانا مرگ ونیستی
هما نا ترس و بغض .
و همانا همین حال و همین
ـ تنها
ـ درتاریکی
ـ در محضری اتی تاریک
تجزآعی حین اجزاءی - منفکک
منی در آستانه ی پاشیدن
پاشیده درآستانه ی تجزیه
ـ در حلول/ تغذیه
زالو نگاه ویژه ای به خون ما می کرد!
وتعفن برای اولین بار درمن متبلور
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 7
امیر عاجلو 05 فروردین 1400 12:12
درود بزرگوار ا
علی معصومی 05 فروردین 1400 14:14
رسول نظری 05 فروردین 1400 17:26
آفرین درود
پژمان خلیلی 05 فروردین 1400 19:45
حالا اءخباری بخونی یه حالی می ده
پژمان خلیلی 05 فروردین 1400 19:42
با شعر من به زبان بیا
ـ وبخوان
ـ مرآ
پژمان خلیلی 09 فروردین 1400 08:41
۱۱11111
با شعر من به زبان بیا وبخوان مرآ هنوز
شاید به میرانگی ام / برویانی ام هنوز
حالم خراب گذشته/تعجب ! به ارجح نخوآنیم
با شعر من بیا وسخنران/را بخوان هنوز
بادرد من به زبان بیاوبخوان/مرآ هنوز
پژمان خلیلی 09 فروردین 1400 08:52
با شعر من به زبان بیا
ـ وبخوان
ـ مرآ هنوز
شاید به میرانگی ام / برویانی ام هنوز
حالم خراب گذشته
تعجب ! به ارجح نخوآنیم
با شعر من بیا وسخنران
را بخوان هنوز
بادرد من به زبان بیا
ـ وبخوان
ـ مرآ هنوز