یاوران بازآ ، برآمـد آه عالـم گیـر ما
بعد از این یاران چه باشد ،دانش و تدبیـر ما
پیرما بر زهدوتقوی خود که برما رهبراست
خود چرا در خانه ی خـمّار گردد پیـر ما
٭٭٭
گردن هر خـمر خواری می بُرد شمشیر ما
خـمر خواران کافرند در دانش و تفسیر ما
آنکه نـخجیر کتابش را به دست ما سپرد
شیـر نـر نـتوان رهایـی یابد از نـخجیر ما
٭٭٭
هر که از علم ضمیرش به زمین بذرنکشت
هرچه ازمُلک خداخوردهمِش بیهوده گشت
هرچه از نعمت حق خورد خدا را نشناخت
هـمه عمرش چو هیولا بچرید و بگذشت
٭٭٭
این کشتـی عمر من ، در بـحر فساد افتـاد
کردار هـمین مردم ، بـَهرم به عناد افتـاد
یارب همه ی عمرم بسیار دلم می سوخت
این دل که به من دادی کی بودکه شادافتاد
٭٭٭
تا به فلک مـی روم بر اثـر امر دوست
گر که فلک بَـرکَند ،از بدنم هر چه پوست
دوست اگربامن است زجرجهان هیچ نیست
لطف گر آید زِ دوست بـهتر هر آرزوست
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 22 بهمن 1400 00:19
درود بزرگوار ا
حسن مصطفایی دهنوی 22 بهمن 1400 07:47
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید