در ملک جهانی بُوَد ،این گشت و گذارم
بر صاحب این ملک ، نبردم سـر کارم
خودکامی من چیست دراین مملکت دوست
گر دوست نـیارد ،نظری رو به دیارم
٭٭٭
برادرا به خودسری مرو ، بیـا کنار ما
بِـسنج حرف نیک و بد زِ گفتگوی کار ما
هر آنکه درجهان بشد رفیق ودوست ویار ما
به صدق دل رفیق شد ،به نقشهای یارما
٭٭٭
خوش آن طریقه ای که شد چو آن طریق یارما
همان طـریقه می بُود، همیشه انتظا ر ما
چنان امین و محرم است دراین زمین یار ما
که هستی بشر توان سپرد به دست یار ما
٭٭٭
به دام مرگ می افتی ،نیابی خود ستایی ها
به چنگال اجل آیی به جای خود نمایی ها
سرت بر زیرچنگال اجل هست و ترحم نیست
دَم مرگت زِخود بینی و طریق بی وفایی ها
٭٭٭
گرکه آن قدرت حق ، حافظ کردارمن است
پس چرا آفت دوران ، پـی آزار من است
یارب این علم سیاست زِ که باشد زِ کجاست
قدرتت از چه سبب حافظ هر اهرمن است
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 03 آذر 1401 20:02
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 04 آذر 1401 07:36
درود ها استاد
لطف دارید
سرفراز باشید