من زِ خـدا باغ جنـان خواستـم
خـود به ره طاعـتش آراستـم
گـر ندهـد باغ جنـان را به من
من چه کنم ، من که از او خواستـم
٭٭٭
مـا همـه از نسل همـان آدمیـم
با بچه شـیطون ،همگـی همـدمیـم
در بـچگی مـون به ره معصیـت
چون بچه شیطون ،همگـی می دویـم
٭٭٭
آدم اگـر فکـر بـر اولاد بـود
کـی به خطا کاری اش آزاد بـود
بـاغ بـهشتی ، که بـشد خـانه اش
بهـر نگهداری اش استـاد بـود
٭٭٭
آنها که فکر خانه ی ماهـا نـبودند
در آن بهشت ،طاعت حق کی نمودند
آنجا اگر بودند ،همان جا بوده ایم ما
از آن خطا ، از خانه بیرونشان نمودند
٭٭٭
من آن خدا پرستم ،گر آید این زِ دستم
گرراه خودپرستی بر روی خود بـبستم
ره جفا بـبستم ، بر امت محمد(ص)
زِ سرکشی بِـرَستم،به راه طاعت هستم
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 اسفند 1401 22:22
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 18 اسفند 1401 07:06
درود ها
لطف دارید