با درود
دوستان
دلم می خواد سال متفاوتی رقم بزنید
ورقم بخورد
خوش بگذرد و شکوفا شوید
قسمت پنجم (آه آناستازیا دخترم) تقدیم میگردد
اگر کامنت بصورت عمومی نیامد خصوصی بگذارید. خوشحال میشوم
مجددا سال نو بشما و دست اندر کاران فرهیخته ی سایت مبارک
مکتب هنری یک پدیده است . بایستی ببینیم چه شکلی دارد و این شکل چه محتوایی را بیان می نماید . بد نیست برای روشن شدن بحث چند پدیده ی دیگر را بطور اتفاقی انتخاب کنیم .مثلا راهنمایی و رانندگی و پدیده ی عربستان و نیز پدیده ی زلزله . اگر موافقید بحث را ادامه بدهیم .
انگلیسی که در فارسی معادل مکتب می باشد.literary school
و به معنای مجموعۀ سنتها، هنجارها، اندیشهها، نظریهها و ویژگیهایی است که به دلایل اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در دورهای خاص تاریخی در ادبیات وهنر یک یا چند کشور نمود مییابد. این مجموعه معمولاً در آثار گروهی از صاحبان قلم وهنر رخ مینماید و باعث تمایز سبک آنها از شاعران ، نویسندگان و هنرمندان دیگر میشود. منتقدان، پژوهشگران، نویسندگان و شاعران و هنر مندان برجسته و متبحر چنین مجموعهای را مییابند و در قالب مشخصههای هر مکتب هنر یا نظر و عقاید خودرا ارائه میدهند. هر مکتب با پیروانی که برای خود مییابد دورهای ویژه – کوتاه یا بلند – را میپیماید و سپس باز میایستد. معمولاً پایهگذاران هر مکتب خودشان نیز از مشخصههای آثارشان آگاه نیستند و دیگران شیوههای هنری آنان را مشخص ، نامگذاری و معرفی می کنند. مکتبهای اولیه در یک روند طولانی وبکندی توسط نخبگان آن تکامل یافته ونام و نشان پیدا کرده اند البته این اصل جنبۀ همگانی ندارد زیرا مکتبهایی هم بودهاند که بنیانگذاران آنها دانسته و با تصمیمی آگاهانه بیانیهای دربارۀ تولد مکتب خود صادر کرده اند.پیش از آن که شیوهای تازه در نگارش آثار ادبی در پیش گیرند؛ مانند سوررآلیستها و دادائیستها.
ویژگیهای هر مکتب ادبی رفته رفته در آثار ادبی و هنری مربوط به آن نمود مییابد. گفتنی است که هر مکتب ادبی شکل دگرگون یافته مکتب پیش از خود یا واکنش و طغیانی در برابر آن است؛ از همین رو، میتوان گفت که هیچ مکتبی بدون مقدمه پیدا نمیشود و ردّ واثرفراوانی از ویژگیهای مکتبهای ادبی را در آثار ادبی پیش از آن میتوان یافت. گفتنیست که پدیده های معنوی وهنری در تطور دارای محتوای(درونه) جدید شده وپوسته خود (بیرونه)که همانا فرم مکتبهاست به آرامی یا بطور ناگهانی میشکنند مهمترین عامل پیدایی هر مکتب ادبی، نوع نگرشی است که ادیبان وهنر مندان هر دوره به زندگی و دنیای پیرامون خویش با رد و یا توسعه ی نگاههای پیشینیان دارند. در نتیجۀ همین نگرش است که بیان هنری، شکلهای گوناگونی مییابد و تغییراتی در بکارگیری زبان و شیوۀ کاربرد واژگان پیش میآید..
خلاصه اینکه شرایط و اوضاع اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی در ایجاد یا تغییر مکاتب ادبی تاثیر غیر قابل انکاری دارد. مکتبهایی کاملاً متفاوت و تقریباً همزمان با هم سر برآوردند و در کنار یکدیگر شکفتند؛ مانند سمبولیسم و رآلیسم. به همین دلیل است که گاه هم بسته شمردن یک شاعر یا نویسنده به مکتبی خاص دشوار و تا حدی نشدنی است.در تاریخ تکامل اجتماعی تحولاتجوامع روبشتاب داشته است بموازات این شتاب مکتبها نیز ضرباهنگ تکامل داشته اند بطوریکه بعداز رنسانس پیدایش مکتبها سرعتی تصاعدی یافته اند...
شاعران و نویسندگانی بوده و هستند که در دورۀ فعالیتهای ادبی خویش، گرایشهای گوناگون به مکاتب مختلف داشتهاند. مانند گوته، نویسنده و شاعر آلمانی؛ (1794 – 1832 م) که او را میتوان هم در شمار رمانتیکها دانست هم در زمرۀ کلاسیکها.)
از اواخر سدۀ نوزدهم میلادی اثر گذاری و اثر پذیریهای ادبی وهنر بازهم سرعت زیادی یافته است و علت این امر را میتوان در چند مورد جستجو کرد: توسعۀ روابط فرهنگی – اجتماعی، گسترش شتابندۀ افکار و اندیشههای اجتماعی – سیاسی و آشنایی روز افزون ملتها با زبان و ادبیات یکدیگر؛ که این امر باعث کوتاهی عمر مکتبهای ادبی و آمیختن آنها با یکدیگر شده است؛ اما رگههایی از این گونه مکتبها را در مکاتبی که سالها پس از آنها سر برآوردهاند، میتوان مشاهده کرد.
مکتب ادبی وهنری، مقولهای غربی است و در ادبیات فارسی جایگاهی به آن مفهومی که بیان شد، ندارد. آثار ادبی – به ویژه شعر فارسی– را بر پایۀ شیوههایی که در دورههای گوناگون تاریخ ادبیات ایران بوجود آمدهاند و اصطلاحاً سبک نامیده میشوند، تقسیم بندی میکنند؛ مانند سبک خراسانی، سبک عراقی و سبک هندی.
درادبیات فارسی هیچ گاه شکوفایی یا افول مکتبهای ادبی – به آن مفهومی که در ادبیات غرب پیش آمد – نبوده است. گفتنی است که بخش عمدۀ ادبیات نوین ایران برگرفته از ادبیات رآلیستی روسیه است؛ از همین رو بیشتر آثاری که نویسندگان پیشرو ایران پدید آوردند، جنبۀ رآلیستی دارند؛ مانند « شوهر آهو خانم» نوشتۀ علی محمد افغانی. این امر بدان معنا نیست که مکاتب پیش از رآلیسم که در اروپا رواج گرفتند، پیشتر در ادبیات فارسی حضور داشتند؛ زیرا، همان گونه که اشاره شد ادبیات معاصر ایران عمدتاً جولانگاه رآلیسم روسی گردید، با این توضیح که رمانتیسمی که پیش از رآلیسم در روسیه وجود داشت مدتها پیش از ورود رئآلیسم به ایران در آثار فارسی رخ نمود. از جملۀ مکتبهای ادبی، به کلاسیسم، ناتورالیسم، اکسپرسیونیسم، امپرسیونیسم و پارناسیسمو... میتوان اشاره کرد.هنرمندان در ساختن مکتبها زمینه و دید گاه فلسفی داشته اندهرچند پاره فلسفه یا فلسفه ی کوچک .پیشینیان کمتر به آن اشاره کرده اند. اما در قرون اخیر آشکارا آنرا زمینه ی فعالیت خود قرار داده اند. در قسمتهای آینده به انواع فلسفه وروش منطقی آنان خواهم پرداخت.همانطورکه میبینیم ، طول عمر مکتبها هرچه بزمان ما نزدیکتر میشود، کمتر می شود وتعدادشان افزون . این سرعت بچه چیزی بستگی دارد ؟ ببین دخترم بارش واژگان همچنان ادامه دارد وما هنوز در ابتدای راه هستیم .در بخش بیان مکتبها گفتم که در ایران به آن صورت وجود نداشته وآنچه بوده بعدا در عصر ما بصورت سبک نامیده شده است. یک شگفتی وآن اینکه چرا مکتبها بصورت شکل و محتوایشان( در یونان و غرب) در سرزمین ما ریشه نکرده است؟. این امر یک زمینه ی چالش برانگیز هنر تطبیقی است.اولین مکتب ، بتدریج در قالب تعریفهایی که برای آن وضع شد و بکندی و سختی تعریفش کامل شد، تمام هنر دنیای قدیم را تا آخر قرون وسطی با محتوای معین و تقریبا یکنواخت بدوش کشیدو بخاطر مقاومت در برابر نوآوری محتوا و حمایت کلیسا بطرز غیر منتظره ای منفجر و منهدم شد(کلاسیسم) . نیروی انسانی و هنر مندان این مکتب ، کذام بخش از مردمان جامعه را در بر میگرفت . آیا شامل مردم معمولی که بیشتر در آن زمان شامل بردگان و دهقانان و پیشه وران می شدند را در بر میگرفت؟ آیا اندیشه و هنرزنان را در خود جای می داد؟ اصلا هنر چیست و خاستگاه آن کدام است؟ میبینید که هرچه پیش می رویم ، پرسها هم فراوان می شوند. ضمنا از این ایسمهایی که در بالا نام بردم اصلا هراسی بدل راه نده.
ادامه دارد ...