معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :

بهروز وندادیان

بهروز وندادیان



استاد بهروز وندادیان متولد ۱۳۱۸ خورشیدی، شاعر و داستان‌نویس گیلانی با پدر و مادری اصالتأ آذری(باکو جمهوری آذربایجان) است.

ایشان درباره اولین مرتبه که شعر گفتند، چنین گفته است: "زمستان سال ۱۳۳۴ خورشیدی در مسیر برگشت از مدرسه به مغازه پدرم، ناگهان شعری (در دفتر لغت فرانسه‌ام) نوشتم، چند روز بعد در دفتر انشاء مدرسه یک بیت شعر نوشتم. بخاطر دارم همکلاسی نابغه‌ای به نام "کامران فیلسوفی" داشتیم که بعدها استاندار شیراز شد. او مرا به "منوچهر کلاهگر" که آتش تخلص می‌کرد و کلاس آخر دبیرستان بود معرفی نمود. منوچهر طی چهار یا پنج جلسه زنگ تفریح مدرسه مرا به موازین شعر کلاسیک آشنا کرد، در سال ۱۳۳۶ خورشیدی، اولین غزل‌ام در مجله‌ای بنام در پایتخت که "دکتر صبور" عهده‌دار صفحه شعر آن مجله بود، چاپ شد. از سن ۱۸ یا ۲۰ سالگی به شعر نیمایی روی آوردم. نیما یک تحول بزرگ بود، شعر نیما آغاز راه تحولات بعدی شد". 

ایشان دربارهٔ سبک شعری خود می‌گویند: "من با هر روند زیبایی که پیش بیاید به آن طرف می‌غلتم، ایده من فرق نمی‌کند ولی اسلوب و روش ممکن است فرق کند. من یک نجاری هستم که یک میز را گرد نمی‌سازم!. طوری می‌سازم که شما وقتی می‌بینید بخرید، یک چیز جدید که باعث می‌شود از عادت‌تان بیرون بیایید، شعر من عادتی نیست!. دوست دارم مخاطبم عادت‌های ذهنش را کنار بگذارد و به طرف یک چیز نوتری برود".

ایشان، در طول ۶۰ سال شعر و شاعری، فقط مصرف‌کننده نبوده است. همانطور که نیما شعر نو را به وجود آورد و شاملو شعر سپید را، ایشان [هاشور] و [یک‌شاخه‌چندجوانه] و [غزل از نوع سوم] را به وجود آوردند و این فقط مختص ایشان است و در ایران و هیچ جای دیگر چنین شعری وجود ندارد.

جناب وندادیان، در بیشتر جشنواره‌ها و همایش‌هایی که تشکیل می‌شد شرکت کرده است، و جوائز مختلفی هم گرفته‌اند. از جمله در چندین دورهٔ کنگره سراسری شعر کویر در اَبَرکوه (بهار ۱۳۸۶) - همایش دانشگاه آزاد تهران(آبان ماه ۱۳۸۶) - همایش شعر و موسیقی جوان(۲۰ آذر ماه ۱۳۸۱) - اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی تهران، اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان ورامین و انجمن شعر و ادب ورامین (شهریور ۱۳۸۵) و...

از ایشان چندین اثر به چاپ رسیده است. از جمله؛ "خاکسترهای گیج ماه" - "قاصدک‌هایی که خواب ندارند" و... 



شعرهایی از ایشان:


- یک نفر خورشید: 


یک نفر باید بیاید، یک نفر خورشید 

تا بباراند طلوع بیشتر، خورشید 

می‌دمد از زمهریرى سخت، شعر من 

با ظهور مهربانی‌هاى در خورشید 

از ضریح جمعه موعود می‌آید 

با دخیل واژه‏‌هاى شعله‏‌ور، خورشید

حس باران بر زمین نسل‏‌هاى چاک‏

التیام ریشه‏‌هاى محتضر، خورشید

ناگهانِ سهم بودن در افون شک 

می‌زند جرثومه‏‌ها را با تبر، خورشید 

تیغ سوگ گردن دژخیم در کابوس 

بسته بر توصیف ادراک کمر، خورشید 

می‌وزد تصویر ماه از دامن میخک 

می‌رسد با قاصدک‏‌ها همسفر، خورشید 

می‌شناسم شیهه اسب سفیدش را 

یک نفر باید بیاید، یک نفر خورشید 



- هاشور:


دیگر چه طور می توانم از باران بگذرم

همه ی دفتر را پر کرده ام

از نفس خیس خودم

و نام تو

دیگر چه طوری می توانم از باران بگذرم؟



- غزل:


تو، دریا و – دریا، تو و- صبح زمزم

فراروی آیینه، متنی منظم

حدیثی که خورشید را تا زمین راند

به دنبال یک خیزش از روح شبنم 

گره خورده خلخال پا با علف، در 

گذرگاهی از رد باران نم نم 

افق خم شد و روی گلدان فرو ریخت

تو را ساقه ی شال با خاک درهم

من ز ازدحام سکوتی که می سوخت

گرفتم خطی تیشه از نسل آدم

تو را آفریدم به تندیسی از شعر

من و سومنات و ... و قاری مجسم

هبوطی پدید آمد از طیف اکلیل

چنین شد که حالا تو را می پرستم



- هاشور:


از آن بالا

صدای غازهای وحشی می آید

آسمان

رها کرده

بادبادک هایش را



- عشق تو:


عشق تو، در بیان نمی‌گنجد

شوق من در جهان نمی‌گنجد 

سینه من، فراخنای غمت‌

در کسی این توان نمی‌گنجد 

در مقام تو ای حدیث بلیغ‌

رأی پیر و جوان نمی‌گنجد 

قصه عاشقانه من و یاران

در این داستان نمی‌گنجد 

به هوای تو آرزومندیم‌

جان در این آستان نمی‌گنجد 



°°°


به همت: 

#سعید_فلاحی (زانا کوروستانی)

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 268 نفر 461 بار خواندند
ابوالحسن انصاری (الف. رها) (23 /01/ 1399)   | سعید فلاحی (23 /01/ 1399)   | محمد علی رضا پور (26 /01/ 1399)   | منوچهر فتیان پور (26 /01/ 1399)   | مسعود مدهوش (27 /01/ 1399)   | عباس جوخواست (02 /02/ 1399)   |

نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا