دلم گرفته از غم
نشسته ام به ناکجا
دوباره شد جدایی و
یکریز بگم خدا خداااا
دلم پره از غم و هم
غم نبودن و ندیدنت
میون لحظه های بی کسی
اومدن و خندیدنت
کجایی ای مهربونم
مونس شبهای سرد من
داشتن تو خوشبختیه
تسکینی تو به درد من
صدات که آرومم میکنه
دستات گرمای بی کسیه
تو این بحران بی کسی
نبودنت بد حسیه
نشونم و خوب بلدی
تو نباشی، آواره ام
بیا و پیدا کن منو
آرامشم، بیچاره ام
دوا و درمان من تویی
بودن تو ی خواهشه
گرفتن دستای تو
حس خوب آرامشه
بیا و تعبیرش بکن
خواب های هر شبونه رو
نشستنت کنار من
بیا ببر بهونه رو.
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
دادا بیلوردی 17 مهر 1398 07:00
مجتبی جلالتی 14 فروردین 1399 12:53
با درود
بسبارعالی
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 18:26
. درودها
. استاد سروده ای عالی بود
.