در لابه لای کلمات آخرین شعرهایم
میچکد اشک های مرگ
میدود در رگ های یک معتاد
از دروازه های سرنگی سرد
پیش چشم دخترکی ژولیده موی
که زیر حملهٔ
تازیانهٔ کمربند پدری لااُبالی
میشود سرخ
میکشد درد
من کلمه به کلمه شعرهایم را
فدای خاک خونینفام سرزمینام کردهام
در آن هنگام
که زنان مومن اش
زنانگی خود را
میفروشند ارزان
به بهای کسبِ تخفیف
در چک و چونه ای درد آور
منزجر!
من تمام شعرهایم را
انداختهام
به پای پدرانی که
بارِ شرمگین نگاهش
از دستانِ خالی
اما پاک،
میکُشد آرام
از خجالت
انتحاری
در پیشگاه زن و فرزند
با درد
من میکنم، نذر
تمام شعرهایم را
به آستان حضرتِ مادر
که با زحمت
میکند بزرگ
دو سه سر فرزند
قد و نیم قد
بی پدر
با درد
همچون مرد
سعید فلاحی (زانا کوردستانی)
تعداد آرا : 7 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 14
امیر عاجلو 26 فروردین 1399 16:30
لطیف و دلنشین
عباس جوخواست 27 فروردین 1399 04:05
لیلا طیبی 26 فروردین 1399 16:53
درود و ادب
احسنت
زیبا بود
عباس جوخواست 27 فروردین 1399 04:05
فاطمه گودرزی 26 فروردین 1399 17:29
درود برشما
عباس جوخواست 27 فروردین 1399 04:05
ولی اله بایبوردی 26 فروردین 1399 19:19
درد نامه اجتماعی
با ندای امر به معروف و نهی از منکر
درودها
عباس جوخواست 27 فروردین 1399 04:05
عباس ذوالفقاری 26 فروردین 1399 19:56
سلام.....متاسفانه مواردی که اوردید بشدت قلب ادم را اندوهگین میکند.....در پناه خدا باشید
عباس جوخواست 27 فروردین 1399 04:05
عباس جوخواست 27 فروردین 1399 04:03
عشق ؛
باورم را زیرو رو کرد
آنگاه ،
در لابه لای روشن تراز تاریکی !
آنقدر به چله نشستم
که باد های مسموم
آواره ی پنجره های بسته شدند ؛
چه تماشایی ست
آرامش دریا ها و شقایق ها
از اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
عباس جوخواست
سلااااااام
عرض ادب و ارادت دارم
جناب فلاحی دوست ادیبم
عالی مرورتان کردم
ایمان اسماعیلی 27 فروردین 1399 14:34
درود شاعر
همگی زیبا بودند و تلخ
خسرو فیضی 29 فروردین 1399 13:50
. دلاور مرد ایران زمین از تبار کاوه و آرش .
. بهترین درودهایم را تو باش پذیرا
. ای شرمگین چهره هایتان در لابلای گلواژه گان این شعر
. کجاست آن شمشیر و خورشید عالم تاب
. تا کند تزئین . . سپید و سبز و قرمز را
. . . آن درفش کاویانی را
.