3 Stars
علی احمدی

بغض مهتاب

ارسال شده در تاریخ : 27 تیر 1399 | شماره ثبت : H9411535


این اثر الهام گرفته از شعر زنده یاد فریدون مشیری سروده شده به سبب
جبران مافات برای عزیزی که بر گردنم حق بسیار دارد

بغض مهتاب

بی تو، مهتاب نه از کوچه گذشتم ، نه زِ راه . همه تن زخم شدم ، بی تو
ذلیل و گمراه . شوق دیدار تو حسرت شده در عمق وجودم ، شدم آواره
کوی تو ومجنون تو بودم ، در نوانخانه روحم ، یاد لبخند تو خشکید ، درد
هجرتودِرخشید ، نفس گرم تو پیچید .
یادم آید که شبی ، توازآن کوچه گذشتی مظلوم با گلویی پُرِاز بغض و دو
چشمی پُر خون . ونگاهی مُتراکم از غم ، و لبانی مُتورّم شده از حسرت
بوسیدن داغ . پر گشودی و در آن خلوت دلخواسته گشتی بی من ، من
شکستم دل تو ، تو شکستی در خود ، ساعتی بر لب آن جوی خمیدی آرام
پوزخندی زدم و تو رَمیدی گمنام .
لعن و نفرین ننمودی لکن ، زیر لب می گفتی ، به من سنگ دلِ زار و
زبون ، بعد از این بی کس و تنهایم من ، همدمم بوته خار. مرهمم نیشک
مار ، حسرتم خنده یار ، عقده ام دیدن یک بار دگر، رقص تو در پس این
کوچه خلوت باشد . گفتی و رفتی وسوزاندی سخت نانجیبی من بد کردار.
تو همه مملوِ از عشق جهان بود دو چشم سیَهَت ، بعد آن شب مَنِ زار، مَحوِ
تماشایِ لبِ جوی و به یاد نگهت . آسمان تیره و شب تار، بخت نالان و
زمان نحس و دو چشمم گریان ، زوزه هجر، فرو ریخته در خواب
شاخه ها خشک و شب از دلهره لبریز ، گل و صحرا و در و دشت ، در
سوگ فراغ تو و گُلگشت .
یادم آید که به من گفتی ازاین مفسده هرز حَذَر کن ، لحظه ای چند به مهتاب
نظر کُن . آب گندیده زبوی هوس بوالهوسان است ، تو که امروز نگاهت
به خیانت نگران است ، باش فردا ، که دلت بی من و رنگ دگران است
******************************* *********
با تو گفتم که هوس ، عشق تو باشد . سفر از شهر که نه ، از نظر روی تو
باشد . یادم آید که نهال نفس عشق تو خشکید ، کینه از خِفَّت من در همه
اندام تو جوشید به تمنّای دگر این دل عصیان زده پَرزد . گاه گاهی چو
کبوتراین دل ، به لب جوی تو سر زد . من به تو سنگ زدم تو نَرَمیدی
نَگُسستی، به دل ساده تو ننگ زدم ، هیچ نگفتی و شکستی .
*****************************************
عاقبت از بر من رفت رقیبِ هوس آلود . دل سرما زده ام یاد تو بنمود
خسته از بانگ هوس از پی مهتاب دویدم ، به لب جوی رسیدم ، به همان
نقطه که آن شب ، غم و اندوه تو دیدم . آه و صدآه و همی آوخ از این بخت
سیاهم ، عفو کن این من مسکین و همی دِه تو پناهم به خدا غیر تو من هیچ
نخواهم ، طاقت هجر تو دیگر نتوانم ، نتوانم ، کُن تو رسوا من بی شرم
به هر کون و مکانم ، بی تو مهتاب ره کوچه ندانم ، بی تو، بی هیچ دلیلی
همه شب دل نگرانم . از ته دل شده ام ، زار و پریشان و پشیمان ، نازنینم
تو نَرانَم ...
***************************************
اشک سیلاب شد از گونه فرو ریخت ، یاد آن شب که همی اشک
زچشمان تو بارید عاشقم بودی و از تیغ جفاکاری من قلب تو لرزید .
نیک می دانم عزیزم وصف این ماتم سنگین ، تلخی این شب ننگین ، به
خدا نادمم و بی کس و تنها ، خورد گشته کمرم ، زین گُنه و قصّه
دیرین . روحم آزرده و قلبم شده زخمی ، جگرم پاره و خونین . مکن این
قصّه مهتاب تو تکرار .مکن این کوچه سرمازده را پیر و گرفتار، ناز کن
تا که کشم ناز تو ای دلبر و دلدار. بی تو مهتاب گذر کردن از این کوچه
خیال است ، بی تو و شیرینی ناز تو یک امر محال است ، گذر از کوچه
ندانم ، باز آی هاتف خوبی ، حَذَر از عشق تو هرگز نتوانممممم ، نتوانمممممم

سروده : علی احمدی (بابک حادثه)

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 8 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 126 نفر 262 بار خواندند
امیر عاجلو (27 /04/ 1399)   | منصور آفرید (27 /04/ 1399)   | محمد رضا درویش زاده (27 /04/ 1399)   | محمد مولوی (28 /04/ 1399)   | مسعود مدهوش (28 /04/ 1399)   | کرم عرب عامری (28 /04/ 1399)   | رضا زمانیان قوژدی (29 /04/ 1399)   | پرنیا آرام (05 /05/ 1399)   | علی احمدی (13 /05/ 1399)   | آرمان مرادی (09 /02/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (27 /04/ 1399)  منصور آفرید (27 /04/ 1399)  محمد رضا درویش زاده (27 /04/ 1399)  محمد مولوی (28 /04/ 1399)  مسعود مدهوش (28 /04/ 1399)  کرم عرب عامری (28 /04/ 1399)  رضا زمانیان قوژدی (29 /04/ 1399)  پرنیا آرام (05 /05/ 1399)  علی احمدی (13 /05/ 1399)  آرمان مرادی (09 /02/ 1400)  
تعداد آرا :10


نظر 12

  • امیر عاجلو   27 تیر 1399 22:04

    درود بر شما rose

    • علی احمدی   13 امرداد 1399 14:03

      هزاران درود استاد والاقدر و پوزش به سبب بیماری مدتی نبودم ...مهرتان افزون

      rose rose rose rose rose rose

  • منصور آفرید   27 تیر 1399 22:40

    درود فراوان و دستمریزاد
    rose rose rose

    • علی احمدی   13 امرداد 1399 14:05

      استاد آفرید گرامی پوزش در بستر بیماری بودم و خوش آمدین به صفحه حقیرانه ام

      rose rose rose rose rose rose

  • محمد رضا درویش زاده   27 تیر 1399 22:59

    هزاران درود احسنت applause applause applause rose rose

    • علی احمدی   13 امرداد 1399 14:14

      استاد درویش زاده والاقدر بنده نوازی فرمودید و شرمسارم در بستر بیماری بودم مدتی دیر خدمتتان رسیدم

      rose rose rose rose rose rose

  • مسعود مدهوش   28 تیر 1399 08:22

    درودها جناب احمدی گرانقدر applause applause applause

    افرینها applause rose applause rose

    • علی احمدی   13 امرداد 1399 14:15

      استاد مدهوش ادیب فرزانه از شما هم مانند همه اساتید \وزش می طلبم برای تاخیر در دست بوسی بیمار بودم مهرتان افزون گران ارج

      rose rose rose rose rose

  • کرم عرب عامری   28 تیر 1399 15:03

    درودها عزیز
    rose rose rose

    • علی احمدی   13 امرداد 1399 14:16

      استاد عرب عامری نازنین درود به خلق نیکو مسلک حضرتعالی و از شما بزرگوار نیز طلب عفو می نمایم به سبب تاخیر در عرض ارادت بیمار بودم کمی استاد .. مهرتان افزون باد

      rose rose rose rose rose rose rose

  • رضا زمانیان قوژدی   29 تیر 1399 12:13

    درود بر استاد احمدی نازنین rose
    نمیدانم زنده یاد فریدون مشیری شعر مهتابش را بر مبنای واقغیت سروده یا خیال صرف؟ اما تقریبا یقین دارم سرودۀ زیبای شما مبتنی بر خاطره ای واقعی استو
    انسان "ممکن الخطاست" شاید هر یک از ما مرتکب چنین اشتباهی بشویم اما، آنچه مهم است ندامت و اعتراف به خطای گذشته است.
    از این روی، عرض می کنم شعر شما برایم دلنشین تر است.
    سختی های زندگی و فشارهای بی اندازه اش، از شما الماسی تراشیده بالاتر از کوه نور.
    همواره بدرخشید rose applause

    • علی احمدی   13 امرداد 1399 14:23

      به به استاد زمانیان عزیزم چه عجب یادم نمودی گرامی ... اول مانند همه اساتید و تاج سرانم از شما نیز پوزش می خواهم کمی بیماری باعث شد مدتی دیر پاسخگو باشم و دوم اینکه درست ئو دقیق و با همه احساس عالی فرمودین عالییییییییی...هرگز کسی جز خدایم نخواهد فهمید این شعر را کجا و در چه وضعیت بغرنجی نوشتم . حالا باورتان شد استاد که من تعارف نمی کردم و جدی جدی شاعر نیستم . دردهایم را هضم نتوان کرد نوشتم همین .درد هایی از داغ فرزند و عمر رفته و آوارگی تا دفن معشوق و ...بهتره ادامه ندم .. این است که دور از جان ادیبان نقد را توهم می دانم . و به هیچ قدرتی اجازه نمی دهم با اصل و اصول موجود به زخم هایم دست درازی نماید ..استاد زمانیان انوشا رو دوست دارم همیشه درود که آمدین گرامی

      rose rose rose rose rose rose rose rose rose

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا