حال ما

ارسال شده در تاریخ : 26 مهر 1402 | شماره ثبت : H9426789

حال ما چون برّه ای متواری از چنگال گرگ
بی خبر از حال سگ هایی که شیون می زنند

عاقبت چوپان تمام گلّه را در خون کشید
قتلگاهی که رگ از حلقوم سوسن می زنند

زاهدان مدّعی در پاکی و تقوا و زهد
عشق را در مسلخ معشوقه گردن می زنند

جنس نر را مرد می نامند و آنگه با غرور
ننگ بر اندیشه و زیبایی زن می زنند

بابک حادثه

علی احمدی از دفتر : شاعرانه های حادثه اشعار غیر رسمی 27 مهر 1402 8نظر

قصیده عمومی آزاد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5

کاربرانی که این شعر را خواندند

نقطه نظرات

تعداد نظرات: 8 ارسال نظر جدید

نظر 8

امیر عاجلو 27 مهر 1402 10:29

درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
- علی احمدی 28 مهر 1402 22:12
  
  سرور گرانمایه سپاسمندم از تواضع و شفقت حضرتعالی
حفیظ (بستا) پور حفیظ 27 مهر 1402 21:40

درودها جناب آقای احمدی به احترام این همه شاعرانگی و زیبایی تفکرتان ایستاده تشویقتان می‌کنم
سبز مانیدو شاعر
- علی احمدی 28 مهر 1402 22:12
  
  مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان
  رشته به رشته ، نخ به نخ ، تار به تار ، مو به مو
  
  دست بوسم استاد گران ارج بر ترکه تواضع می کوبید والاقدر
  
  پیروزی تقدیرتان باد و بدرود
فاطمه عرب پور رق ابادی 28 مهر 1402 20:10

مثل همیشه عالی بود
- علی احمدی 28 مهر 1402 22:13
  
  عالی می نگرید استاد پاک سرشت مهربانو عربپور گران ارج مهرتان افزون باد
سیاوش دریابار 30 مهر 1402 12:27

کدخدا
می خواست خدایی کند
اما نشد
بعد مرگ پادشاه
در شهر شاهی کند
اما نشد

با سلام و درود فراوان
شعر شما را خواندم
زیبا و دلنشین بود
برایتان قلبا آرزوی توفیق دارم
قلم سبزتان همیشه نویسا
روح تان جاودان و پر فتوح
موفق باشید
- علی احمدی 08 آبان 1402 21:29
  
  درود بیکران بزرگوار منت نهادین بر حقیر مهرتان افزون باد و بدرود