از مجموعه دایره سیاه ( اشعار بدون نقطه )
موسم وصل اگر سهمِ دلِ ما گردد
دردهای دل آواره مُداوا گردد
سر هر کوی و محلّه همه را سور دهم
گرهٔ کور دلِ مُردهٔ ما وا گردد
سرورم می رسد و راه رَود رویِ سَرَم
طالع آدم ما همدم حوّا گردد
در هوای دمِ دلدار گدا گردم و او
حاکم دادگر روح و دل ما گردد
سردی دوری دلدار همی گردد طی
گرمی وصلِ دل و موسمِ سودا گردد
می رسد اُسوهٔ احساس و اُسطورهٔ مهر
کلّ اَسرار مگو حلّ مُعمّا گردد
می دهم هر دَمِ عُمرم که رسد گاهِ وصال
کام ما کام روایِ طعمِ حلوا گردد
سروده بابک حادثه
تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 14 آبان 1401 09:35
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
علی احمدی 14 آبان 1401 16:25
سپاسمندم استاد عاجلوی گران ارج منت می نهید بر حقیر